جدول جو
جدول جو

معنی سیکی خواره - جستجوی لغت در جدول جو

سیکی خواره
(رَ تَ / تِ)
سیکی خورنده. رجوع به سیکی خوار شود:
شب شد بمستان اندکی تریاک بیداری بده
رندان سیکی خواره را گر ساغری داری بده.
اوحدی
لغت نامه دهخدا
سیکی خواره
سیکی خوار
تصویری از سیکی خواره
تصویر سیکی خواره
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خوَرْ / خُرْ دَ/ دِ)
آنکه همواره تپانچه میخورد. (آنندراج). کسی که غالباً سیلی میخورد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ دَ / دِ)
سیکی خوارنده. سیکی خواره. آنکه شراب مثلث خورد. نوشندۀ سیکی، شرابخوار. باده نوش. (فرهنگ فارسی معین) :
ای پسر می گسار، نوش لب و نوش گوی
فتنه بچشم و بخشم فتنه به روی و به موی
ما سیکی خوار نیک تازه رخ وصلحجوی
تو سیکی خوار بد جنگ کن و ترشروی.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
تصویری از سیکی خوار
تصویر سیکی خوار
آن که شراب مثلث خورد نوشنده سیکی، شرابخوار باده نوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیکی خوار
تصویر سیکی خوار
((~. خا))
شرابخوار
فرهنگ فارسی معین